داستان های خواهر بزرگ 13 ساله

سلا.م. من آناهیدم. خواهر بزرگ ۱۱ ساله. همون خواهر بزرگ ۱۰ ساله سابقم که بیشتر ۱ ساله داخل نی نی وبلاگ فعالیت دارم و من، امروز مثل سانا چشم هام رو میبندم، از وبلاگم میگذرم و این پست رو میذارم. من از وبلاگم گذشتم. به خاطر کسی که شاید شخصیت کارتونی باشه اما، لنگه اش تو دنیا وجود نداره و اگر داشته باشه، باید بهش به چشم یک گوهر کمیاب و گرانبها نگاه کرد. اما متاسفانه امثال لیدی باگ تو دنیا خیلی زیادن. نمونه اش همین بهار. چه لیدی باگ هایی که خودشون رو زیر یک نقاب خوبی مخفی کردن تا ذات پلیدشون پوشانده بشه.  لیدی باگ هایی مثل صدف های زیبا که فکر میکنیم، قلب های پاک مثل مروارید پر ارزش درشون وجود داره اما در واقعیت قلبی سنگدل و...

دوست نداشتم پست منتشر کنم در این باره ولی مجبور شدم این تلگراف یک آدم بیشعور هست که تلگراف من رو برای عقده گشایی انتخاب کرده. من زیر بدترین فحش هاش خط کشیدم براتون و از اونجایی که املا و دایره لغات و نثرش از ۱ بچه ۲ ساله هم بدتره بعضی جاها رو براتون ترجمه کردم🤣🤣 من اسمش رو سانسور کردم ولی مهم نیست چون هم خودش و هم خیلی ها میدونن تلگراف رو کی نوشته آخرم من نفهمیدم چرا باید من به یه شخصیت کارتونی! حسادت کنم. البته از این خانم هیچی بعید نیست. شاید چون خودشون اینطوری آن و حتی به ترک دیوار هم حسادت میکنن همه رو مثل خودشون میبینن. کافر همه را به کیش خود پندارد. من کاری با حرف هاش ندارم چون بیشتر دختر ها اینجا مثل این که ...

غم ‌مخور جانا درین‌ عالم که عالم هیچ نیست نیست‌ هستی‌ جز دمی ‌ناچیز و آن‌دم‌ هیچ ‌نیست گر به‌ واقع بنگری بینی که ملک لایزال ابتدا و انتهای هر دو عالم هیچ نیست بر سر یک مشت خاک اندر فضای بی‌کنار کر و فر آدم و فرزند آدم هیچ نیست در میان اصل‌های عام جز اصل وجود بنگری اصلی مسلم و آن مسلم هیچ نیست دفتر هستی وجود واحد بی ‌انتهاست حشو این‌ دفتر اگر بیش‌ است‌ اگر کم‌ هیچ‌ نیست در سراپای جهان گر بنگری بینی درست کاین جهان غیر از اساس نامنظم هیچ نیست چیزی از ناچیز را عمر و زمان کردند نام زندگی چیزی‌ ز ناچیز است‌ و آن‌ هم‌ هی...

قبل از هر چیزی باید بگم اگر کسی میخواد بهم بگه هیتر، میراکولر فیک یا... بگه برام مهم نیست. به عنوان یک میراکولر، هیچ وقت به اندازه امشب از لیدی باگ متنفر نبودم. امشب یه نگاهی داشتم به قسمت های گذشته و فصل های گذشته میراکلس متوجه شدم که کت نوار همیشه برای لیدی باگ فداکاری میکرد. بهش اعتماد به نفس میداد کمکش میکرد. بار ها حاضر شد خودش بمیره لیدی باگ آسیب نبینه. اما جوابش چی بود؟ بی اعتمادی شکسته شدن دلش. این که فهمید قانون کسی نباید هویتت رو بفهمه فقط درمورد اون صدق میکنه و لیدی باگ خانوم آزادن هر غلطی دلشون میخواد بکنن. در نهایت این که انداخته بشه تو سطل آشغال باهاش مثل یک حیوون برخورد بشه همین دختر ...

سلام بچه ها فکر کنم 10 روزی میشه که سری به نی نی وبلاگ نزدم. خبببب به اخرای پاییز نزدیک میشیم و من خوشحالم که به عید نزدیک تر میشیم.  البته پاییز هم بد نگذشته. شروع اخرین سال دوره ابتدایی .  بعد هم دادن امتحان مزخرف تیزهوشان و بعد خداحافظ مهرگاااان از امتحانات حضوری بگم و این که همه چیز داره عالی پیش میره. امتحان مهرورزان رو حضوری دادم و رتبه 5 استان رو اوردم. از برنامه هام برای شب یلدا، اون هم شب یلدای امسالی که قنادی یاد گرفتم نگم براتون هفته ها به سرعت میگذرن. واقعا امسال زمان تند تر میگذره. میتونم بگم هیییچیی از پاییز نفهمیدم. فردا دوباره باید حضوری امتحان بدم. این امتحانات حضوری هم دست از سرم برنم...